چه کودکانه زندگی را خراب می کردم
می دویدم از پی بادبادک شادی روی بام هر داستان
چه ساده رنج را نکشیده غلط می نوشتم و درد را خط می زدم
من هنوز به دلهره مشق نانوشته ام از پله خواب می افتم
کودکتر که بودم کوچکتر نبودم اما
اما آن روزها
خواب هایم چقدر بی وزن بود
توی خواب هایم کلاغ قصه را به خانه اش می رساندم
قصه ها دروغ یا راست هر چه بود خوش بود
چقدر حساب سنم که سنگین تر می شود ، جیب کودکی ام خالی تر می شود
[ شنبه 92/1/10 ] [ 3:5 عصر ] [ farbod007 ]