به سلامتیه همه مامانایی که هر وقت صداشون می کنیم میگن : جانم !
و هر وقت صدامون میکنن ، میگیم: چیه ؟ ها . . . ؟!
[ جمعه 92/5/18 ] [ 1:26 عصر ] [ farbod007 ]
و در آخر به سلامتی تمام پدر های دنیا یه صلوات محمدی بفرستید
قدرشون رو بدونید نزارید وقتی که رفتند تازه بفهمید که چی بودند و افسوس بخورید . . .
[ جمعه 92/5/18 ] [ 1:24 عصر ] [ farbod007 ]
وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده ! وقتی
داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده !
وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه...
و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری
[ جمعه 92/5/18 ] [ 1:22 عصر ] [ farbod007 ]
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم
که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
ولی پدر ...
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
بیایید قدردان باشیم ...
به سلامتی پدر و مادرها
[ جمعه 92/5/18 ] [ 1:20 عصر ] [ farbod007 ]
سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم
میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش . . .
[ جمعه 92/5/18 ] [ 1:19 عصر ] [ farbod007 ]
خدایا. قیمت آسمانت چند است؟
می خواهم تکه آسمانی کلنگی بخرم
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد
[ جمعه 92/5/18 ] [ 1:54 صبح ] [ farbod007 ]
اینکه دلتنگ توام اقرار می خواهـــــد مگر؟
اینکه از من دلخوری
انکار می خواهد مگر؟
وقت دل کنـــدن به فکر باز پیوستن مباش
دل بریدن وعــــــده دیدار می خواهد مگر؟
عقل اگر غیرت کند یک بار عاشق می شویم
اشتباه ناگهان تکـــــــــــــرار می خواهد مگر؟
من چرا رســوا شوم یک شهر مشتاق تواند
لشکر عشـــــاق پرچم دار می خواهد مگر؟
با زبان بی زبانی بارهـــا گفتی برو
من که دارم می روم ؛ اصرار می خواهد مگر؟ ..
[ جمعه 92/5/18 ] [ 1:53 صبح ] [ farbod007 ]
مهربانی ها و دلجویی هایت به کنار!
اما عزیزه من …
قلبه شکسته با چسب زخم خوب نمی شود!!!
[ جمعه 92/5/18 ] [ 1:52 صبح ] [ farbod007 ]
بُگــــــــــــذار زمــانـــــه از حِـســـادتــــــــ بتـرکَــد
انــــــگشتــــــان ِ مَـــــن
چـــه بـــِه انگــشتـــان ِ تــــــو مےآینـــــد !
[ جمعه 92/5/18 ] [ 1:51 صبح ] [ farbod007 ]
چقدر حرف بود و من......فقط سکوت کردم....
چقدر حرف هست و من فقط سکوت میکنم....
آمدنت را سکوت کردم....
داشتنت را سکوت کردم...
رفتنت را سکوت کردم....
انتظار بازگشتت را هم....
حالا نوبت توست!
باید در سکوت به تماشا بنشنی
سوختنم را...
[ جمعه 92/5/18 ] [ 1:50 صبح ] [ farbod007 ]