.از سکوتــم بتــرس ...!
وقتــی که ساکـت می شوم ...
لابـد همــه ی درد دل هایـم را بــرده ام پیش خـدا ...
بیشتر که گوش دهــی ..
از همــه ی سکوتـم .. از همــه ی بودنــم ..
یک "آه" می شنــوی ...
و باید بترسـی ..
از "آه" مظلومـی که فریادرسـی جز خدا ندارد..
[ یکشنبه 92/6/31 ] [ 7:49 عصر ] [ farbod007 ]
.از دور دوستتــــــــ داشتم !
بی هیچ عطـــری آغــــوشی نگاهــــــــــی یا حتی بوســـــــــــه ای
تنـــها دوستتـــــــــ داشتمــــــ … اما حالا که دور شــــدی …
چه کـــــنم با اینهمــــه وابستــــــــــــــگی....
.
[ یکشنبه 92/6/31 ] [ 7:48 عصر ] [ farbod007 ]
تو مرا از رفتنــــــــــــــــــــــــت میترسانی؟!!
من از خودم و تمام احساسم بریده ام
من اگر از رفتنــــــت میـــــــترسیـــدم
هرگز نمیگفتم "دوســـتت دارم"....
.
[ یکشنبه 92/6/31 ] [ 7:47 عصر ] [ farbod007 ]
مســاحــت خلــوتــم راپــر کــن...فــرقــی نــمی کنــد،عمــودی یــا افقــی!
همیــن کــه ضلعــی از چهــار دیــواری ام بــاشــی،کــافــی ســت.....
.
[ یکشنبه 92/6/31 ] [ 7:46 عصر ] [ farbod007 ]
یافته هایت رابا باخته هایت مقایسه کن
اگر خدا را یافتی هر چه باختی مهم نیست
.
[ یکشنبه 92/6/31 ] [ 7:44 عصر ] [ farbod007 ]
به س?متى بى سوادى که میگفت : عشق چهار حرفه همه مسخرش کردن ..
ولى برگشت گفت :
ر ف ى ق
[ یکشنبه 92/6/31 ] [ 7:43 عصر ] [ farbod007 ]
با من در میان بگذار آن چه را که میخواهم بگویی
میخواهم از تو بشنوم همه شنیدنی ها را
این بار تو آغازگر باش
پیش از آنکه من اولین قدم را بردارم روزنه میان من و تو تنها کلماتــنــد
[ یکشنبه 92/6/24 ] [ 9:35 عصر ] [ farbod007 ]
ای عشق همه بهانه از توست
من خاموشم این ترانه از توست
[ یکشنبه 92/6/24 ] [ 9:33 عصر ] [ farbod007 ]
در لحظه هایی که روزهایم از شب تاریکترند،
خنده های تو خیال مرا روشن می کند
چشمان تو بهانه ی لبخند من شده اند …
[ یکشنبه 92/6/24 ] [ 9:32 عصر ] [ farbod007 ]
به اضطراب دست های پرازتنهایی ام
من برای التیام دردهایم از فنجان گرم چشمانت سر میکشم
چای تلخ انتظار را
[ یکشنبه 92/6/24 ] [ 9:32 عصر ] [ farbod007 ]